سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 72632

  بازدید امروز : 4

  بازدید دیروز : 2

توسعه اجتماعی

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

درباره خودم

 

لینک به لوگوی من

توسعه  اجتماعی

 

بایگانی

توانمندسازی
سرمایه اجتماعی

 

اشتراک

 

 

تا کی آب بر کوه می ریزد و آن را نرم نمی کند؟تا کی حکمت می آموزید و دلهایتان بر آن نرم نمی شود؟ [عیسی علیه السلام]

توانمندسازی (1)

 

توانمندسازی و توسعه اجتماعی

 

1-مقدمه ( INTRODUCTION)

 

موضوع توانمندسازی (Empowerment) چندسالی است که به عنوان یک مفهوم وارد فعالیت های توسعه ای شده و تغییرات بی شماری را در زمینه های ساختاری بوجود آورده است به طوری که این تغییرات زمینه های اجتماعی ،عملیاتی و نیز ارزیابی کنش ها

 

و عملکردهای مردم را در اجرای طرح ها متاثر ساخته و آنها را دربر گرفته است.

 

امروزه بدون حضور مردم (مشارکت) اجرای طرح های توسعه ای با مشکل و حتی با شکست مواجه خواهدشد. زیرا؛ مردم استفاده کنندگان نهایی طرح ها و یا گردانندگان آن خواهندبود.

 

اکنون لزوم مشارکت مردم بر سرنوشت خود برای دولت ها به قدری اهمیت  یافته است که با  اجرای طرح هایی  نظیر تمرکززدایی ، خصوصی سازی و اخیرا توانمندسازی ، سعی در ایجاد رابطه متقابل با ملت ها دارند.از این منظر ، توسعه مشارکتی به منزله اصلی عملیاتی و بنیادین برای تمام برنامه ریزیهای توسعه مطرح است و در همه فرآیندهای آن ، مردم به عنوان محور و حتی طراح تلاش های توسعه مطمح نظر هستند.

 

طراحان توانمندسازی برچند اصل پافشاری می کنند: 1- توانمندسازی یک فرایند است نه یک نقطه پایانی 2- توانمندسازی یک فرایند از بالا به پایین نیست بلکه در بطن جامعه اجرا و مردم در فرآیند آن مشارکت داده می شوند 3- توانمندسازی زنان ، بدون مشارکت مردان امکانپذیر نیست بلکه توانمندسازی تاکید بر مشارکت همه اقشار جامعه اعم از زن و مرد دارد(روزنامه شرق:12/10/1382)

 

2-            توانمندسازی چیست ؟ تعریف

 

 توانمندسازی یک فرایند از پایین به بالا و مشارکت همه اقشار محروم جامعه درباره سرنوشت خود است و از مفاهیم اساسی توسعه اجتماعی و از راهبردهای مهم توسعه منطقه ای و روستایی محسوب می شود. راهبرد اصلی این مدل ، اعتقاد به مردم است. اعتقاد به اینکه مسائل می تواند به بهترین شکل ممکن بدست مردمی که با آن مسائل به طور روزانه زندگی می کنند و به عبارتی گروههای ذینفع حل شود. «توانمندسازی اشاره به اقشار محروم و گروههای حاشیه ای دارد و مولفه هایی نظیر آموزش،عدالت ، توزیع عادلانه درآمد و امکانات ، زمینه این توزیع عادلانه ، زیر مجموعه آن قرار می گیرد (انصاری:1384).»

 

«توانمندسازی عبارتست از تسهیم قدرت با اعضای گروه ، تا بدین طریق ، احساس خود از اثربخشی آنان ارتقا یابدhttp://www.imi.it)) ». «به نظر راپیلی ، توانمندسازی به عنوان یک مفهوم عبارت است از : تسهیم کردن گروههای خودگردان و افراد در تعیین سرنوشت حرفه ای است ((Ibid) ». توانمندسازی از شیوه های واژگون سازی مدیریت توسعه روستایی است که طی آن ، «ابتکارات به گروههای دهقانی فرودست جامعه روستایی انتقال می یابد(چمبرز،1997:270)». واژه توانمندکردن به این امر اشاره دارد که یک فرآیند دادن قدرت به کسانی است که ناتوان(محروم) هستند . توانمندسازی از مفاهیم توسعه پایدار است که در آن (توسعه پایدار) بر مشارکت همه گروههای اجتماعی در فرآیند توسعه و پیشرفت تاکید می شود.

 

روح الامین معتقد است «ظرفیت سازی و توانمندسازی اجتماعی و اقتصادی روستاییان و تشکل های غیردولتی از پیش شرط های توسعه پایدار و درونزا استو در این رابطه فراهم کردن زمینه تخصیص اعتبارات خرد به روستاییان و پشتیبانی از تشکل های مردمی کاملا ضروری است http://mrlat.majlis.net))». همچنین برای بهره برداری بهینه از امکانات موجود در یک منطقه ، توانمندسازی مردم از طریق آموزش و آشنا کردن مردم به نقش مهم آنان در شکوفایی آن منطقه ضروری است ؛ زیرا مردم هم وسیله توسعه اند و هم هدف آن ، از طرفی طرح های توسعه روستایی و منطقه ای چه به لحاظ ماهیت طرح ها و چه به خاطر محدودیت امکانات و منابع دولتی ، نیازمند مشارکت مردم در ابعاد وسیع است. البته توانمندسازی تداعی کننده این معناست که قشرهای جامعه ، فاقد توانایی لازم هستند که در این صورت باید توانایی تعریف شود تا این شبه برطرف شود و دانست که فرایند توانمندسازی چگونه تحقق می یابد.

 

سیاستهای توانمندسازی به این دلیل اتخاذ شد که قشرهای محروم جامعه نه تنها دسترسی کمتری به منابع قدرت دارند بلکه اساسا فاقد کنترل براین منابع اند.«توانمندسازی در ادبیات توسعه ، انتقال ابتکارات به جامعه روستایی با رویکرد عدم تمرکز و تفویض قدرت است، ضمن آنکه تاکیدبر تواناسازی جوامع روستایی به منظور کنترل بیشتر برزندگی خویش و افزایش دامنه انتخاب و تقاضای خدمات بیشتر و بهره مند شدن از انها است (Ibid)». در واقع چنین شرایطی به زبان آوردن و درخواست تقاضا از سوی جامعه روستایی برای احقاق حق توسعه یافتگی در بعد توسعه انسانی ضرورت پیدا می کند. که چنین راهبردی به روشن شدن وضعیت حقوق افراد در جامعه روستایی به عنوان یک شهروند کمک می کند، همچنان که تشکیل و تقویت سازمانهای غیردولتی در جامعه روستایی برای احقاق حقوق شان ضرورت دارد.

 

3-  نظریه های توانمندسازی:

 

«مقوله توانمندسازی مربوط به تئوری "پائولوفریر" است که تئوری آگاه سازی به عنوان فرایندی که طی آن محرومان می توانند با ساختارهای قدرت درگیر شده و کنترل زندگی شان را به دست گیرند، تفسیر شده است. امروزه این واژه بیشتر در ارتباط با زنان ، فقرا و توسعه عنوان می شود (http://www.hastia.org(». البته چارچوب نظری ارزشیابی توانمندساز برپایه نظریه زیمرمن قرار دارد « ارزشیابی توانمندساز به فرایندهای توانمند کردن و پیامدهای آن ، توجه دارد. زیمرمن به منظور ارائه تعریفی آشکار از نظریه توانمندسازی ، تمایز بین فرایندهای توانمندسازی و پیامدهای آن را مورد انتقاد قرار داده است. اساس فرآیند توانمند شدنبر تلاش هایی برای در اختیار گرفتن کنترل و نقد کردن منابع و فهم انتقادی محیط اجتماعی پیرامون افراد ،گذاشته شده است http://www.moein.net))».

 

فرایند درصورتی توانمندساز خواهد بود که به مردم کمک کند تا بتوانند ، مستقلانه حل کننده مسائل خویش و تصمیم گیر شوند. پس توانمندسازی فرآیندی است که در آن مردم به منابع قدرت دسترسی و کنترل بیشتری پیدا ، و در تصمیم گیریهای مربوط به منابع و پیرامون خود ، نقش قدرتمندانه تری ایفا خواهند کرد.

 

همچنین فیترمن از جمله کسانی است که درباره توانمندسازی نظریه دارد. «وی قبلا در مقاله ای در سال 1998 برای مدل ارزشیابی توانمندساز به جای سه مرحله ، پنج مرحله قائل بوده است که به لحاظ محتوایی مشابه سه مرحله معرفی شده در مقاله اش در سال 2000 است. این پنج مرحله عبارتند از : 1- بررسی موجودی 2- تعیین اهداف 3- گسترش راهبردها 4- فرایند مستندسازی و 5- اجتماع پویایی یادگیران (Ibid) ». فیترمن در این مقاله [ضمن اشاره به نظریه توانمندسازی زیمرمن] پنج سطح برای مدل ارزشیاب توانمندساز معرفی کرده است که عبارتند از :«آموزش، تسهیلگری، حمایت، آشکارسازی و آزادسازی (Ibid) ».

 

1-آموزش (Training)

 

« در آموزش به مردم آموخته می شود که خود مجری ارزشیابی های خود باشند و برعکس ارزشیابی هایی که توسط ذی نفعان در برنامه اجرا می شود ، این رهیافت (آموزش) حساسیت ها را کاهش داده و ارزشیابی ، راز زدایی کرده و در وضع مطلوب به درونی شدن ارزشیابی در سازمانها کمک می کند(Ibid) ». به عبارتی مقوله آموزش ، نحوه بروز توانمندیهای افراد است به نوعی که خود ضمن مشارکت در طرح ها و برنامه ها ، خود طراح و اجرا کننده باشند.

 

2-    تسهیلگری   (facilintating)

 

«دراین مدل تلاش می شود به بازیگران (مردان محلی) کمک شود تا یک طرح را خود پیاده کنند و نقش ارزشیاب (آموزش دهنده) به عنوان یک مربی ، ارائه راهنمایی های عمومی و جهت دادن به تلاش هاست (http://moein.net) ». در این سطح ، تاکیدبر نفش مردم در اجرای یک طرح است . البته به کمک آموزش دهندگانی که مشکلات را آسان می کنند.

 

3-حمایت (Advocacy)

 

در حمایت بر دفاع از مردم در پیاده کردن طرح های توسعه ای تاکید می شود و مربیان برای دستیابی به اهداف و پیشرفت ، در واقع اعتماد به نفس به مردم می دهند.

 

4-    آشکارسازی (ILLumination)

 

«در این مدل ارزشیاب توانمندساز ، تجربیات خود را در اختیار مردم قرار می دهد. این تجربیات ، چشم اندازهای متفاوتی را برای مردم باز می کند که باعث پویایی جامعه و بهبود برنامه می شود(Ibid) ». به عبارتی آشکارسازی ، یم نوع بازکردن چسم است و به مردم جهت می دهد تا بتوانند مسائل را ببینند و طرح بدهند و آن را خودشان اجرا کنند.

 

5 - آزادسازی (‌liberation)

 

و در مدل‌ آزاد سازی، «ارزشیاب‌ توانمندساز، بروز دهنده‌ استعدادهای‌ مردم‌ است‌ و نوعی‌ زمینه‌ بروز، استعدادهای‌ مردمرا برای‌ تصمیم ‌گیری‌ فراهم‌ می‌کند تا درباره‌ چگونه‌ زندگی‌ کردن‌ و استفاده‌ از امکانات‌ و منابع، یافتن‌ راههای‌ مفید برای‌ مشارکت‌ و فرصتهای‌ جدید تلاش‌ کنند(Ibid). ‌لذا فرآیندهای‌ توامندشدن‌ در سطوح‌ مختلف‌ تحلیل، متفاوت‌ خواهد بود. برای‌ مثال، فرآیندهای‌ توانمندشدن افراد در سطح‌ اجتماع‌ باید در بردارنده‌ امکان‌ دسترسی‌ به‌ حکومت، وسایل‌ ارتباط‌ جمعی‌ دیگر وسایل‌ باشد اما در سطح‌ سازمانی، مشارکت‌ در رهبری‌ و تصمیم‌گیری‌ را در بر می‌گیرد. پیامدهای‌ توانمندشدن، خود توانمندی‌ می‌آورد. ضمن‌ اینکه‌ پیامدهای‌ آن‌ در سطح‌ تحلیل‌ مختلف، متفاوت‌ می‌باشد.

 

البته‌ نظریه‌ خرده‌ فرهنگ‌ دهقانی‌ به‌ مثابه‌ مانع‌ توسعه‌ را می‌شود جزو نظریه‌های‌ توانمندسازی‌ قرار داد. راجرز معتقد است‌ ؛ عنصار خرده‌ فرهنگ‌ دهقانی‌ باید در جامعه‌ زدوده‌ شود تا توسعه‌ اتفاق‌ بیافتد. یعنی‌ زدودن‌ این‌ عناصر مانع‌ توسعه‌ در جامعه، آموزش‌ می‌خواهد و از طریق‌ آموزش‌ است‌ که‌ باورهای‌ سنتی‌ و نا به‌ جا در زندگی‌ آنان‌ (مردمان‌ روستایی) حذف‌ و افراد جامعه‌ توانمند می‌شود. که‌ تلاش‌ برای‌ زدودن‌ موانع‌ توسعه، توانمندسازی‌ است.

 

4- اهداف‌ توانمندسازی‌

 

تاکید می‌شود، توانمندسازی‌ در ادبیات‌ توسعه، انتقال‌ ابتکارات‌ به‌ جامعه‌ روستایی‌ با رویکرد عدم‌ تمرکز تفویض‌ قدرت‌ است. تمرکززدایی‌ رویکردی‌ جدید در جهان‌ امروز است‌ که‌ حکومت‌ها، قدرت‌ اجرایی، مسئولیت‌ اقتصادی‌ و برخی‌ امور سیاسی‌ را به‌ مردم‌ به‌ ویژه‌ فقرا اختصاص‌ می‌دهند که‌ در آن‌ مفهوم‌ مشارکت‌ نهفته‌ است. به‌ عبارتی‌ در توانمندسازی، بحث‌ توسعه‌ مشارکتی‌ در ابعاد مختلف‌ آن‌ است‌ و این‌ مشارکت‌ ممکن‌ نیست‌ مگر آنکه‌ بخشی‌ از اختیارات‌ و قدرت‌ در میان‌ مردمان‌ جوامع‌ روستایی‌ توزیع‌ شود. اجرای‌ طرح‌ توانمندسازی‌ باید به‌ کاهش‌ فقر، افزایش‌ رفاه‌ و کیفیت‌ بالای‌ زندگی، مشارکت‌ در تصمیم‌ گیری‌ را شامل‌ شود و خرده‌ فرهنگ‌های‌ مانع‌ توسعه‌ را در جامعه‌ بزداید.

 

رابرت‌ چمبرز در بحث‌ تله‌ محرومیت ، با بررسی‌ خانواده‌های ‌ فقیر و محیط‌  اطراف‌ آنها ، دریافت‌ که‌ یکدسته‌ موانع‌ به‌ هم‌ گره‌ می‌خورند و باعث‌ تشدید فقر در جامعه‌ می‌شوند که‌ توانمندسازی‌ در جهت‌ نابودی‌ این‌ تله‌است. به‌ گفته‌ چمبرز این‌ تله‌ شامل‌ پنج‌ خوشه ‌است‌ که‌ این‌ خوشه‌ پنجگانه، بیست‌ رابطة‌ علی‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ در اشکال‌ منفی‌ به‌ هم‌ گره‌ خورده‌اند و مانند یک‌ رشته‌ تار مردم‌ را در دام‌ محرومیت‌ شان‌ گرفتار می‌کنند» (چمبرز،144 :1997) . بنابراین‌ در توانمندسازی‌ روستاییان، این‌ خوشه‌ پنجگانه‌ باید از بین‌ برود تا افراد فقیر و قشر حاشیه‌ای‌ جامعه‌ را به‌ مشارکت‌ بطلبد.

 

‌چمبرز، فقر را قوی‌ترین‌ عامل‌ تعیین‌ کننده‌ مشارکت‌ یا عدم‌ مشارکت‌ روستاییان‌ می‌داند. زیرا فقرا در مقابل هزینه‌های‌ زندگی‌ دچار مشکلات‌ عدیده‌ و هر روز به‌ حاشیه‌ رانده‌ می‌شوند و نمی‌توانند برای‌ خانواده‌ خود، غذا و امکانات‌ فراهم‌ کنند. از این‌ رو، فقر عامل‌ بسیار مهم‌ در میزان‌ مشارکت‌ مردم‌ در امور جامعه‌ است‌ و اگر این‌ عامل‌ (فقر) در جامعه‌ زدوده‌ نشود، مشارکت‌ معنی‌ نخواهد داشت. از طرفی‌ «ناتوانی‌ فقیران‌ در پرداخت‌ هزینه‌ها[ی‌ زندگی] به‌ خاطر فقر، به‌ انزوا [و حاشیه‌ای‌ شدن‌ ] افراد منجر می‌شود.»(همان‌ منبع :145) و این‌ انزوا همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ هدف‌ توانمندسازی، از بین‌ بردن‌ آن‌ است‌ و در نقطه‌ مقابل‌ آن‌ قرار دارد. زیرا در اجرای‌ طرح‌ توانمندسازی، مشارکت‌ مردم‌ اصل‌ است، در صورتی‌ که‌ انزوا، به‌ گوشه‌گیری‌ و در حاشیه‌ای‌ بودن، دلالت‌ دارد.

 

‌در جوامع‌ توسعه‌ یافته، مردم‌ نه‌ تنها در حاشیه‌ نیستند بلکه‌ بازیگران‌ اصلی‌ در طرحها و در تعامل‌ با مراجع  تصمیم ‌گیری‌ و اجرا هستند.

 

 ‌«انزوا (به‌ معنی‌ فقدان‌ آموزش، دور افتادگی، خارج‌ از دسترس‌ بودن) فقر را تشدید می‌کند، خدمات‌ به‌ افراد دوردست‌ نمی‌رسد. بی‌ سوادان‌ نمی‌توانند اطلاعات‌ پیرامون‌ ارزشهای‌ اقتصادی‌ داشته‌ باشند و کسب‌ اعتبار و دام‌ برای‌ آنها بسیار دشوار است .» (همان‌ منبع :145)که‌ همة‌ اینها مانع‌ توسعه‌ و مشارکت‌ است.

  «انزوا با بی‌قدرتی‌ ارتباط‌ دارد» (همان‌ منبع:146 ) زیرا فقرای‌ بی‌ قدرت‌ نمی‌توانند به‌ منابع‌ دسرسی‌ داشته‌ باشند و نداشتن‌ منابع‌ و امکانات، آنان‌ را آسیب‌پذیرتر می‌کند. آسیب‌پذیر کسانی‌ هستند که‌ با یک‌ اتفاق‌ (نظیرمرگ‌ اعضای‌ خانواده‌ و یا مریضی‌ سخت) در زندگی، فقیر می‌شوند. واین‌ فقر، خود را ضعف‌ جسمانی‌ و روحی‌ نشان‌ می‌دهد. نهایت‌ اینکه‌ منظور از قدرت‌ بخشی‌ واولویت‌ به‌ فقرا، فرآیندی‌ است‌ که‌ طی‌ آن، نه‌ تنها دسترسی‌ افراد فقیر را به‌ هر یکاز منابع‌ قدرت، تصمیم‌گیری‌ را در حوزه‌های‌ فردی‌ گسترش‌ می‌دهد. لذا توانا کردن‌ افرادی‌ که‌ به‌ شکل‌های‌ گوناگون‌ فقیر و بی‌ قدرت‌ و در مناطق‌ دوردست، ساکن‌ اند و یا در جامعه‌ در انزوا هستند از اهداف‌ طرح‌ توانمندسازی‌ است. به‌ عبارتی‌ توانمندسازی، تحقق‌ توسعه‌ مشارکتی‌ است.

 



  • کلمات کلیدی :

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    توانمندسازی (1)
    سرمایه اجتماعی (5) و پایانی
    توانمند سازی (6) و پایانی
    سلام آغازین
    [عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com